اخرای سال 93

با سلام و درود بر شما دوستان عزیز و نی نی های ناز و کوچولوی خودم

من بعد یه مدت دوری بالاخره بازم اومدم مشغله کاریم باعث می شه که دیرتر بیام و بازم پوزش می خوام از همتون

هزاران هزار حرف دارم براتون ولی نمی دونم از کجا شروع کنم پارلای عزیزم یه خانومی شده که نگو پس بهتره اول از همه اینو بگم که بعد 12 روز تولد پارلا جونم هستش عروسک عمه می شه 1 ساله.

عزیزه عمه که فداش بشم چه کارا که نمی کنه دست دستی می زنه برا خودش لالایی می زنه وقتی مامان مینا می گه پارلا برا خودت لالایی بزنم عمه قربون دستای کوچولوت بشه با دستای کوچولوش می زنه به سینش وقتی می گی نانای کن به یه جا خیره می شه دستاشو تکون می ده وای نمی دونید چه جیگری شده بعضی وقتا اینقدر فشارش می دم بغلم صورتش از شدت فشار قرمز می شه قربونش برم خیلی ماه شده و خیلی کارای دیگه که الان تو ذهنم نیست براتون بنویسم عکسای آخر سالی رو براتون می ذارم حتما

فدای همتون